سیگارم چه خوب درک می کند مرا
وای که چه زیبا کام میدهد
این نو عروس هر شب تنهایی هایم
لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند
و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم
چه لذتی می بریم
او از جان مایه می گذارد و
من از عمر
هر دو می سوزیم به پای هم...!
†??'§ : فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, , شهر دار ی دهرم , شورای اسلامی شهر دهرم , شهر دهرم , کوچه باغ,
بد نیست بعضی روزها بی هوا آواره شوم، یعنی برایم خوب است. خودم تر می شوم. خندیدنش مهم نیست، گریه اش هم. ما پنج نفر یودیم. من و خودم و تو و خودت و ما
†??'§ : فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز, فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز,
باید نوشتن را تمام کنم
باید درِ این دکان را تخته کنم و از کاغذهای سفیدی که روی میز مانده، موشک های کاغذی بسازم و از پنجره ی اتاق، برای گربه ی همسایه پرتاب شان کنم
باید نیمه شبی کابوس وار از مدار خواب هایم بیرون بزنم و از کشوی بالایی یخچال، شناسنامه ام را بردارم و صفحه صفحه بجومشان. باید غروب کشدار جمعه ای بارانی شال و کلاه کنم و تمام خیابان ها را قدم بزنم و از روی اسم هایشان، اسم جدیدی برای خودم دست و پا کنم
باید سرم را بیست و پنج دقیقه توی مایکروفر بگذارم و با صد و هشتاد درجه ی فارانهایت گریل اش کنم تا حافظه اش از تو پاک شود
باید روزی وسط تماشای شصت باره ی کیل بیل، بلند شوم و موهایم را از ته بتراشم، سیبیل بگذارم، کلاهِ بافت مشکی ام را به سر بچپانم و به خیابان بزنم. بعد دست راستم را اتفاقی توی تاکسی جا بگذارم و به خانه برگردم
باید تمرین کنم که کارهایم را دیگر با دست چپ انجام بدهم، مثلاً یک امضای تازه برای اسم جدیدم. باید دو رشته سیم برق به دلم بزنم تا شکلاتی ترین خاطراتش بسوزد. باید بیست و پنج دقیقه زیر دوشِ آب سرد گریه کنم تا همه ی این باید ها به هم ربط پیدا کنند و من از تو پاک شوم، یا تو از من
باید هفت شبِ تمام مست کنم و هر شبش را مست و پاتیل با سایه ام دوئل کنم و هر شبش را یادم برود که اسلحه ام را سمت راستم که دستی ندارد نبندم و هر شبش را از سایه ام بمیرم و هر شبش را بمیرم و هر شبش را بمیر و هر شبش را و هر شب و هر... تا پاک شوم من از من
باید توی یکی از همین انجمن های ترک اعتیاد عضو شوم و روی برگه ی ثبت نام اش جلوی کلمه ی " داشتن اعتیاد به : " اسم تو را بنویسم
باید چهل شبانه روز خودم را به تخت زنجیر کنم تا شیرینی بوسه هایت از لبانم پاک شود، صدای خنده هایت از گوشهایم بیرون بزند، عطر ات از خونم بپرد
باید پاک شود همه ی تو از من، همه ی من از تو، همه ی من از من
آنوقت می شود دوباره غروب یک روز برفی,اتفاقی، از پشت شیشه ی بخار گرفته ی کافه ای، تو را دید و بی هوا عاشق ات شد
می شود در کافه را باز کرد و کنار میز ات ایستاد و گفت : خانم، شما چقدر شبیه رویاهای من هستید
*********************
پی نوشت:رویا های من سفید و سیاه هستند واینجا هیچ چیز رنگی نیست
†??'§ : فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز,
پنج و نیم صبح است. تاریک. پشت میز نشستهام، با موهایم ور میروم تا چشمهایم به تاریکی عادت کنند
صدای دو کلاغ میآید که غمگینانه و بیرمق قار میکشند. عجیب است که بیدارند.حتمن یکیشان مرده و بالای لاشهاش دارند مویه میکنند
چشمهایم که به تاریکی عادت کند شاید نالههای کلاغها را هم بنویسم. باید از خیلی چیزها بنویسم
جای دکمهها را حفظم، تاریکِ تاریک هم باشد میتوانم تایپ کنم، ولی بد نیست کمی چشمهایم به تاریکی عادت کند. بعدش که شروع بکنم، توی تاریکی و سکوت پنج و نیم صبح فقط صدای ماشین تحریرم میآید و پکهایی که گاهبهگاه بین سکوت دکمهها میگیرم و باز صدای تق تق دکمهها و گاهی یک دنگ که یعنی به آخر خط رسیدهام
خیلی وقتها میشود با یک خرررت برگشت به اول خط. اما بعضی وقتها دوست دارم همان آخر خط بمانم
توی تاریکی، قوز کرده و انگشتهایم همانطور بیحرکت روی دکمهها. حتمن سیگار هم ,بیآنکه حتا نگاهش کنم, توی زیرسیگاری دود میکند و خاکستر میشود
حالا گیرم وسط جملهای باشم یا کلمهای. مهم نیست. ساعت اگر پنج و نیم صبح باشد و سکوت و تاریکی همه چیز را بلعیده باشد، دیگر فقط بعضی چیزها مهم هستند
اینکه کیف پولت خالی و تا آخر برج یک هفته مانده باشد و ته بطرت فقط کمی عرق، آن وقت آخر برجها، آخر بطرها، آخر خطها مهم میشوند. کسی که به آخر خط رسیده باشد میداند در آخر خط، قوزی و بیسیگار، ساکت ماندن یعنی چی. اینکه چشمهایت هرگز به تاریکی عادت نکند یعنی چی. اینکه تنهایی توی تاریکی با دو کلاغ گریه کنی یعنی چی
†??'§ : فرشاد , xlove, ایکس لاو, اواره مرگ , بهنوش, جواد 13, وب سایت رسمی جواد 13, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, دهرم نیوز,
C†?êmê§ |